Tuesday, 12 February 2013

دیشب




در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم


دیشب سرم به بالش ناز وصال ، و باز
صبح است و سیل خون نشسته به بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمری است در هوای تو می سوزم و خوشم

No comments:

Post a Comment