شبی در دفتر زیبای قلبم
گلی از جنس نیلوفر کشیدم
کمی آن سو تر از چشمان نرگس
شقایق با دو چشم تر کشیدم
میان باغ چشمانم در آن شب
پرستو با نگاهم راز می گفت
در آغوش گلی خوشبو قناری
غزل حافظ شیراز می گفت
کنار دستهای خالی بید
نگاهم بر گل روی تو افتاد
دلم با دیدن گلهای نرگس
به یاد چشم و ابروی تو افتاد
تو آن شب ماه من بودی شقایق
که تابیدی به روی بستر من
من آن پروانه ی بی آشیانم
که آخر نیست جز خاکستر من
چراغ آسمان آن شب تو بودی
تو ای زیباترین رنگین کمانم
درخشیدی به شام تار قلبم
که در ظلمت سرای غم نمانم
نمی دانم کجا بودی در آن شب
که من اینگونه بر یاد تو بودم
تو مجنون تر ز مجنون زمانه
و من یک ذره لیلای تو بودم
No comments:
Post a Comment