هیچ موجودی چو من از زندگی دلگیر نیست
کسی در دنیا چو من بازیچه تقدیر نیست
من به یاد پار گریم لیک بهر دیگران
آنچه دیشب یود امشب هیچ در خاطر نیست
هر جوان گل بکارد در گلستان ابد
آنکه ریحان را نداند قیصه هر پیر نیست
سینه ام خالیست خالی خانه ام ویرانه ها
آنچه را من می پرستم پیش من حاضر نیست
عمری من درخواب می بینم گل پجمرده را
چه بگویم خواب هایم لایق تعبیر نیست
نه دیدار یار خواهم نه میی ساقی و نام
یار گم گشته من جز نغمه ظاهر نیست
من فقیدم من نمی دانم کی را گم کرده ام
کس ندارم ای خدا این شکوه آخر نیست
No comments:
Post a Comment